امام موسی کاظم(علیه السلام)؛ پاسدار حقیقی اسلام
امام موسی کاظم(علیه السلام)؛ پاسدار حقیقی اسلام
منبع: راسخون
به جهت کثرت زهد و عبادت معروف به "العبد الصالح" و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه به " کاظم " مشهور شد .
آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابوعلی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس ( اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند . برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند.
امام موسی الکاظم هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (علیه السلام) (148 قمری) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت.
شخصیت اخلاقی امام
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام
زمخشری در "ربیع الابرار" آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد کرد فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد ، فرمود می پذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است.
هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت : پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود : می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است)، از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر بست.
در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله در حضور سران قریش و رؤسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت : السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم . و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم حاضر بود و فرمودند: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام برتو ای پدر من)، می گویند هارون دگرگون و خشم از چهره اش نمودار شد.
زندانی کردن امام و چگونگی شهادت
سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و به وسیله او پیش هارون رفت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت تو را برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.
چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت، سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. مدفن این امام بزرگوار کاظمین است .
سخنان امام کاظم(علیه السلام) در زندان
بنابراين وقتى گفته مىشود «مسند امام موسى بن جعفر عليهالسلام» مقصود كتابىاست كه احاديث آن را امام هفتم عليهالسلام با سند و به توسط آباء و اجداد شان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده باشد.
مسند امام موسى بن جعفر عليهالسلام مجموعه59 حديث است كه در سالهاى 180 تا182 كه امام در زندان سندى بن شاهك محبوس بودند، ابوعمران موسى بن ابراهيممروزى به ديدار امام رفته و امام اين احاديث را براى او بيان كرده است.
اين احاديث از جهات گوناگون داراى اهميت فراوان است. زيرا اولا در زندان بيانشدهاند، ثانيا تمام احاديث آن مستند به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است مگر اين دوازدهحديث16 ، 21 ، 22 ،23 ،29 ، 32 ،37 ، 38 ،39 ، 42 ،43 ،57 و ثالثامحتوى و مضمون بلند آنها مخصوصا در موضوعات اخلاقى سبب شده است كه براى عموممفيد باشد. گرچه در كتابهاى رجالى از مذهب راوى اين احاديثبحثى نشده است ولىاز خود اين احاديث و با توجه به مسند بودن آنها مىتوان مذهب راوى را كشف نمودو بخواستخداوند در شرح اين احاديث از آن بحثخواهم نمود.
سند كتاب
احاديث
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) حديث گفت مرا: «كسى به سن بلوغ نرسيد مگر آنكه مرتكب خطايى شدهاست مگر عيسى بن مريم و مادرش مريم، و يحيى فرزند زكريا درود خدا بر آنان».
رسول خدا صلىالله عليه و آله فرمودند: «كسى كه صبح كند و چيزى غير ازخداوند بزرگترين همت او باشد از خدا نباشد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «كسى كه حديثى را از من نقل كند در حاليكه مىداند آندروغ است او يكى از دروغگويان است».
متاسفانه حديث چهارم از اصل كتاب ساقط شده است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نهى كرد از آنكه مردى بين پدرى و فرزندش بنشيند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بر هر مسلمانى روز جمعه سه چيز لازم است:
غسل، مسواك، بوى خوش».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از صداى آرام انسان خوشش مىآمد، و از كسى كه فرياد بلند داردبدش مىآمد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از فحش دادن به روزها و ساعتها و باد و خورشيد و ماه وستارگان نهى نمود.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عجب عمل هفتاد سال را از بين مىبرد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس به رزق اندك از خدا راضى باشد خداوند به عملاندك از او راضى باشد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر دوست داريد نمازتان افزون گردد خوبانتان را مقدمبداريد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قاضى عادل نخستين كسى است كه به بهشت فرا خواندهمىشود».
آمدن رسول خدا با بوى خوش شناخته مىشد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اطاعت كسى در نافرمانى خداى عزوجل جايز نيست».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس خود را فرزند غير پدرش بداند روز قيامتبامشركان محشور مىگردد.»
على(علیه السلام) فرمودند: «توانگرى ياور خوبى بر اطاعتخدااست».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر گاه خدا بندهاى را دوستبدارد گرفتارش مىكند تاتضرع او را بشنود».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس ايمان به خدا و روز آخر دارد ...»، متاسفانهبقيه اين حديث از بين رفته است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس بر سر راه مسلمانان آنان را اذيت كند لعنتملائكه بر او واجب است».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر گاه يكى از شما برادرش را دوست مىدارد نام و كنيهو لقب و نام قبيله او را سؤال كند».
على(علیه السلام) فرمودند: «اشاره هنگام هلال ناپسند است».
على(علیه السلام) فرمودند: «كسى كه بر نمازهاى پنجگانه به جماعت محافظت كند جزء غافلاننوشته نشود».
على(علیه السلام) فرمودند: «كسى كه نزد مردم توريه مىكند به چيزى كه خداوند خلاف آن رامىداند خدا نزد مردم خوارش خواهد كرد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شيطان هر گونه تلاشى را عليه انسان انجام مىدهد و وقتى بر او غلبه كرد درمال او عمل مىكند و هرگز نمىگذارد چيزى را در اطاعتخدا انفاق كند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «كسى به شيطان نزديك نشد مگر آنكه از خدا دور گرديد.»
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «با زنان مشورت كنيد و آنان را مخالفت كنيد كه درمخالفت آنان بركت است، و براى خنثى عقل نيست و براى متكبر درشتخو عقل نيست». (1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداى رحمت كند كسى كه سخنى مىگويد تا بهرهاى از آنببرد يا سكوت مىكند تا سالم بماند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خوبى كن به كسى كه اهل آن است و كسى كه اهل آن نيست،چون اگر او اهل نيكى نيست تو اهل آن مىباشى».
على(علیه السلام) فرمودند: «مصافحه دوستى را نگه مىدارد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كه بگويد: لا اله الا الله احدا صمدا لم يلد و لميولد و لم يكن له كفوا احد، خدا چهل هزار هزار حسنه براى او مىنويسد».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر گاه عرب عمامه خود را بيندازد عزت خود را انداختهاست».
على(علیه السلام) فرمودند: «مردمى بيايند كه به وسيله قرآن با شما مجادله كنند پسآنان را به سنتبگيريد، زيرا اصحاب سنتبه كتاب خدا آشناترند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس به دين دوستخود است، پس هر كدام شما ببيند باچه كسى دوست مىشود».
حسن و حسين(عليهماالسلام) جايزههاى معاويه بن ابى سفيان را نمىپذيرفتند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس از شما مىخواهد حجامت كند روز شنبه حجامتكند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به هر كس اذن براى دعا داده شود درهاى رحمتبه رويشگشوده شود».
على(علیه السلام) فرمودند: «فال بد به كسى كه توكل بر خدا كند آسيب نمىرساند».
مردى را نزد على آوردند كه به خداوند توهين كرده بود، على عليهالسلام فرمودند:
«او را بكشيد، و هر كس پيامبران خدا را ناسزا گويد نيز او را بكشيد».
على(علیه السلام) فرمودند: «پيامبرى از پيامبران كه به او عزير گفته مىشد گفت: پروردگارا، منزهى، شان تو چه بزرگ و چه شگفت است! ابتداى تو از چه بوده است؟سپس (به عنوان پشيمانى از سؤال خود) عزير مقدارى خاك برداشته بر دهان خودريخت. خداوند عزوجل به او وحى نمود: اى عزير، دخالت در كار من نمودى، به عزت وجلال خود سوگند كه نام تو را از ديوان انبياء محو مىكنم، پس تو همراه آنان ذكرنمىشوى». (2)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «نپرداختن دستمزد كارگر از گناهان كبيره است».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هرگاه خداوند براى كسى خير بخواهد او را در دين فقيه، و بيناى به عيوب خويشمىگرداند، و زاهد در دنيايش قرار مىدهد».
على(علیه السلام) فرمودند: «از نشانههاى نزديكى قيامت جذام و شيوع بواسير و مرگناگهانى است».
از اميرالمؤمنين(علیه السلام) حكم مردن موش در چاه سؤال شد، فرمودند: «چهل دلو از آنكشيده مىشود.»
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس درباره قدر صحبت كند روز قيامتآن را از او سؤال مىكنند، و هر كه صحبت نكند روز قيامت از او سؤال نشود».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هيچ پدرى فرزندش را به بهتر از ادب نيك تعليم ندادهاست».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «گروهى روز قيامت دوست دارند كه از ثريا سقوط مىكردنداما امير بر چيزى نمىشدند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دعاى سه گروه رد نمىشود: پيشواى عادل، روزهدار تاآنكه افطار كند، دعاى مظلوم».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كه بگويد من عالم هستم او جاهل است».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كه بگويد من در جهنمم پس او در جهنم است».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بهترين اخلاق مومنان عفو است».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امام به هر كس حد بزند همان حد كفاره گناه اوست».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كه برادر مسلمانش را عفو كند خدا او را عفو كند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداى متعال گويد: بهشتبر كسى كه چشمانش را بگيرمواجب است».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بهترين زنان كسى است كه هر گاه چيزى به او داده شود شكر كند و هر گاه منعشود صبر كند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) محلل و كسى كه براى او محلل انجام شود را لعنت كرده است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر گاه كسى از شما در حال نماز باشد و زنى او رابخواند پس بايد او را اجابت كند».
على(علیه السلام) فرمودند: «روز جمعه يك دينار صدقه بده، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اين را پيش ازجمعه از ما مىخواست».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ايمان شناختبه قلب و اقرار به زبان و عمل به انداماست».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ايمان ندارد مگر آنكه ايمان به چهار چيز داشته باشد:شهادت دهد كه خدايى غير از الله نيست، او تنهاست و شريكى ندارد، و من رسول خداهستم كه مرا به حق مبعوث كرده، و ايمان به قدر داشته باشد چه خير يا شر آن. وايمان به مبعوث شدن پس از مرگ داشته باشد». (3)
امام کاظم علیه السلام و نشر معارف و احکام و آداب اسلام
یکی از بهترین ابزار انتقال فرهنگها زبان است. خداوند هم در قرآن این امتیاز را در خلقت انسان مطرح نموده است:
« خلق الانسان. علمه البیان »؛ (خدا انسان را آفرید؛ و به او بیان آموخت.)
همه انبیا هم با زبانی برخاسته از ملت خودشان برانگیخته شدهاند. قرآن میفرماید:« و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم » _سوره ابراهیم، آیه 4_(هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش تا برای آنان معارف و احکام را _به راحتی_بیان کند.)
بنابراین ادیان الهی، مجموعه احکام و معارف بیان شده توسط انبیاء علیهم السلام هستند و عالیترین میراث آنان سخنانشان است. در تاریخ درخشان اسلام نیز قرآن و دهها هزار روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام والاترین میراث الهی است.
بخش عظیمی از این دائره المعارف بزرگ روایات، یادگار امام موسی بن جعفر علیه السلام است که در زمینههای مختلف به صورت احادیث کوتاه و بلند به دست ما رسیده است. به گوشهای از آنها اشاره میکنیم:
دلیل حرمت شراب در قرآن
امام فرمود:« بله، شراب در قرآن حرام شده است. خداوند در قرآن فرموده:« انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم »؛ ( پروردگار فواحش ظاهری و مخفی و گناه را حرام نموده است.) در این آیه منظور از فواحش ظاهری، زنای علنی است. (در دوران جاهلیت بدکاره ها پرچم مخصوص بر سر در خانه خود داشتند.) و مراد از فواحش باطنی ازدواج پسران با نامادری خویش است. (در دوران جاهلیت، پسران پس از مرگ پدرانشان با نامادری خود ازدواج میکردند) و منظور از گناه، شراب است به دلیل آیهی دیگری در قرآن که در آن شراب و قمار را گناه معرفی فرموده است:« و یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر » (از تو درباره شراب و ...؟ میپرسند. بگو در آنها گناهی بزرگ نهفته.»
مهدی عباسی به علی بن یقطین گفت: « به خدا قسم این فتوای هاشمی رسول خداست.»
علی بن یقطین میگوید:« گفتم آری، الحمدلله که خدا علم به این موضوع را به شما خاندان عطا کرد.»
مهدی با کنایه گفت:« راست گفتی ای شیعه » 4
جلوس امام هفتم در عید نوروز
امام پاسخ داد:« من تمام روایات جدم، رسول خدا، را بررسی کردم و خبری از عید نوروز در آنها نیافتم. نوروز سنتی از فارس است که اسلام آن را محو نموده؛ و من به خدا پناه میبرم که سنتی را که اسلام محوش کرده احیا نمایم.»
منصور گفت:« این یک حرکت سیاسی است برای جذب دل لشگریان فارس و غیر عرب ما. شما را به خدا سوگند میدهم که همانطور که گفتم، عمل کنید.»
امام نیز به اجبار منصور دوانیقی در خانه خود نشستند و پسران و بزرگان و امیران لشگر برای عرض تبریک آمدند و هر کدام در خور شأن خود هدیههایی آوردند.
خادمی در کنار امام مأمور بود آمار هدایا را ثبت کند. آخرین نفر پیرمردی بود که وقتی وارد شد، گفت:« ای پسر رسول خدا! من مردی ضعیف و فقیرم. توان تهیه هدیه را نداشتم؛ در عوض سه بیت شعر آوردهام که جدّم در مرثیه جدّ شما، حضرت امام حسین علیه السلام سروده است:
« تعجب میکنم از درخشش شمشیرهای صیقلخورده که بر فراز اندام غبار آلودهات در حرکت بود.
و از تیرهایی که پیکر نازنیت را در برابر دیدگان اهل بیت سوراخ سوراخ میکرد و آنها اشکریزان، جدّشان رسول خدا را صدا میزدند.
با این همه، آن شمشیرها و تیرها نتوانست حتی اندکی از جلالت و بزرگی جسمت را بکاهد، چه رسد به روح بلندت را!»
امام فرمود:« هدیه تو را پذیرفتم. بنشین. خدا به تو خیر و برکت دهد.»
سپس به خادمش فرمود:« برو پیش منصور و بگو با این هدایا میخواهی چه کنی؟»
خادم رفت و از قول منصور چنین پیام آورد که« تمام آنها هدیه من است به شما. هر کاری که میخواهید بکنید.»
امام نیز به آن پیرمرد فرمود:« تمامی اینها هدیه من است به تو.»5
نمونه ای از احادیث اخلاقی امام کاظم علیه السلام
• همسایه خوب کسی نیست که فقط همسایهاش را نیازارد بلکه کسی است که آزار همسایهاش را تحمّل کند.
• با برادرت بهیکباره بزرگی و هیبت خود را کنار مگذار و اندکی از هیبت خود را نگهدار، چرا که از بین رفتن همه مهابتت، حیا را نابود خواهد کرد.
• عاقل دروغ نمی گوید، اگر چه برخلاف میلش باشد.
• خداوند فرد بخشندهی خوش اخلاق را حمایت میکند.
• روزی امام هفتم علیه السلام دو نفر را دید که به هم ناسزا میگویند. فرمود:« آن کس که شروع کرده ظالمتر است و گناه خودش و طرف مقابلش بر اوست.»
• از شوخی بپرهیز که نور ایمانت را میبرد و مردانگیات سبک مینماید.
• از ملالت و کسالت بپرهیز که تو را از آخرت محروم میسازد. 6
نمونه ای از احادیث تربیتی امام کاظم علیه السلام
• کفاره کارمندی و خدمت به سلطان ظالم، نیکی و احسان به برادران ایمانی است.
• در موقعیتی که ظلم و ستم بر حق و عدل غلبه دارد و حکومت عادلانه الهی جاری نیست، نباید به حکومت شخص دیگری خوش گمان باشید؛ مگر آنکه به نیکی و عدالت او ایمان داشته باشید.
• یاری ضعیفان از بهترین صدقات است.
• هر کس در پی ریاست باشد به مهلکه میافتد، و هر کس خودبینی در دلش راه یابد، هلاک میگردد.
• عقل هیچکس کامل نمیشود مگر با داشتن این صفات: کفر و شر از او دور باشد، خیر و رشد از او تراوش نماید، اضافهی اموالش را ببخشد، زیادی کلامش را برای خودش نگه دارد، بهرهاش از دنیا تنها قوت اندکی باشد، در طول زندگی از علم سیر نشود، ذلت همراه خدا برایش بهتر از عزت با غیر خدا باشد، تواضع را بهتر از بزرگ بینی بببیند، کار خوب و کم دیگران را زیاد بیند و کار زیاد و خوب خود را اندک بشمرد، خود را بدترین فرد، و دیگران را بهتر از خود بداند.
از احادیث بلند امام کاظم علیه السلام حدیثی است که هشام بن حکم روایت کرده است که بیش از صد سطر، و حاوی نکات معرفتی- تربیتی فراوان است. محور اساسی آن ارزش عقل است که به بخشی از این روایت مفصل اشاره میشود:
« ای هشام! خداوند بر مردم دو حجت قرار داده است: حجتی ظاهری و حجتی باطنی. حجت ظاهری همان پیامبران و رسولان و امامان هستند و حجت باطنی عقل است.
هر کس سه چیز را بر سه چیز مسلط کند، گویی به نابودی عقلش کمر بسته است: کسی که با آرزوی بلند، نور اندیشهاش را تاریک سازد، شکوفههای حکمتش را با سخنان اضافی و بیمورد از بین برد و با شهوات نفسانی نور عبرت خود را خاموش نماید. چنین کسی گویی از هوای نفس خود برای نابودی عقلش کمک گرفته، و هر کس عقلش را نابود سازد دین و دنیایش را از دست داده است.
نشانه عقل، صبر بر تنهایی است. پس هر کس عقل الهی داشته باشد، از اهل دنیا و مشتاقان به آن دوری میگزیند و به آنچه نزد خداوند است علاقمند میشود. خداوند نیز همراه تنهایی او و غنای فقر او و عزتبخش او خواهد بود.»7
پي نوشت :
1- البته منظور اين نيست كه اگر خانمها نظرخوب و درستى دادند مخالفت كنيد.
بلكه به دليل علاقه به همسر از وظايف الهى كوتاهى نكنيد و قدرت نه گفتنبه زن و همسر را داشته باشيد.
2- از اين حديث استفاده مىشود كه تفكر در ذات خدا جايز نيست و تنها بايد دراوصاف و افعال خدا بحث نمود .
3- همه احاديث اين كتاب مثل سند اول از امام كاظم(علیه السلام) تا رسول خدا يااميرالمؤمنين (عليهما السلام) سند متصل دارند، و اين سند طلايى (سلسله الذهب) درهمه آنها تكرار شده است، و ما فقط به ترجمه متن احاديث اكتفا كرديم.
4- بحار الانوار، ج 48، ص 149، ح 24 از کافی.
5- بحار الانوار 48، ص 108، از مناقب.
6- تحف العقول
7- اصول کافی ـ کتاب العقل باب 1 ح 12.
منابع:
پايگاه استاد حسين انصاريان
پایگاه رشد
ماهنامه كوثر
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}